انتظار
امروز 30 ارديبهشت سال 94 هست.و من نمي دونم تو كي مياي. ولي اميدوارم كه دير يا زود يه روز مياي.امروز با باباييت دعوام شده بود يكم حوصله نداشتم. داشتم به اين فكر ميكردم كه اگه ما هم فرزندي داشتيم شايد زندگيمون متفاوت تر ازين بود. وقتي تو نيستي ديگه روزها برامون تكراري ميشه. و يه روز با هم خوبيم و يه روز بد . بي دليل. دلم برات خيلي تنگ شده. وقتي ياد خواهر بزرگت ميافتم كه اون رو هم تو 26 هفتگي از دست دادم دلم خون ميشه. اگه اون متولد ميشد الان نزديك بود دو سالش بشه. و الان وقت بابا و مامان گفتنش بود. ولي باز هم من اميدوارم. به اون خدايي كه اون بالا هست. ...
نویسنده :
ايلقار
12:58