پيوند عاشقانه ي ماپيوند عاشقانه ي ما، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
بابا حجتبابا حجت، تا این لحظه: 41 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره
مامان ايلقارمامان ايلقار، تا این لحظه: 38 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره
اسرااسرا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

درد دل های مادر دختری

خستگی

1396/7/8 3:31
نویسنده : ايلقار
287 بازدید
اشتراک گذاری
R Javidi:
خسته شدم.
هرچند این روزها این کلمه خیلی از زبانم جاری میشه.
به این فک میکنم که آیا اسم این حس خستگیه یا یه چیز دیگه.از دست آدمهای دوروبرم خسته ام.از این خسته ام که همیشه من باید به صورت و حالات و رفتارشتوجه کنم تا ببینم اگه ناراحته اگه دلگیره زود دلیلشو جویا بشم و همیشه با هودم این ناراحتی رو حمل کنم که نکنه من کاری کردم که عزیزم از من ناراحت شده باشه.
خسته ام ازینکه در یه رابطه ی دونفره وظیفه همش با منه انگار من فقط باید درک کنم بفهمم.و هیچ انتطار متقابلی از طرفم نداشته باشم.
خسته ام ازینکه یه بار یه نفر ازم نپرسید فلانی چرا ناراحتی منم فقط بگم که چرا ناراحتم و تموم شه.انگار نه خودم مهمم برا کسی نه ناراحت بودنم مهمه.
خسته ام ازینکه خواهرم حق داره وقتی عصبانی هست تمام اعصاب خوردیهاشو رو من بریزه و من دم نزنم چرا چون وظیفه ی من هست که درکش کنم که عصبانی هست و نباید ناراحت بشم.
خسته ام از نصیحت ها.ازین جملاتی که تو تحصیلکرده ای تو مهندسی توجایگاه اجتماعیت اله و بله و اصلا نباید این حرفها رو بزنی و اصلا نباید ناراحت بشی .خسته ام ازینکه اطرافیانم همیشه حق رو به طرف مقابل من میدن خسته ام از مقصر بودن ازینکه تحت هر شرایطی بلدن نصیحتت کنن و تو رو بدهکار کنن.خدایا بهم صبر بده
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)