پيوند عاشقانه ي ماپيوند عاشقانه ي ما، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره
بابا حجتبابا حجت، تا این لحظه: 41 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره
مامان ايلقارمامان ايلقار، تا این لحظه: 38 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره
اسرااسرا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

درد دل های مادر دختری

شروع سال 95

1395/4/30 17:04
نویسنده : ايلقار
138 بازدید
اشتراک گذاری

الان هر چی فک میکنم یادم نمیاد که قبل از عید حالم چطوری بود.خوب بود یا بد.فقط این تو خاطرم هست که اون اواخر هی فشارم میرفت بالا مخصوصا به خاطر استرس هایی که به خاطر گرفتن خونه تو تبریز داشتم.خبر رسید که برای خونمون تو اهر مشتری پیدا شده و دست به نقده ما هم از خدا خواسته رفتیم اونجا رو فروختیم هرچند موفع فروش خونه ی اهر همسری یزد بود رفته بود مسابقات و من تو خونه با مامانم میموندم ازونجا یه وکالت فروش از طریق دفترخونه بهم فرستاد تا من برم اهر و اونجا رو بفروشم.

خیلی باد کرده بودم.قدرت حرکت نداشتم میترسیدم از اتفاقی که سری پیش برام افتاده بود.خونه ی اهر رو فروختیم اما تو تبریز نتونستیم زیاد بگردیم دنبال خونه بیشتر به خاطر وضعیت من از طرفی هم میترسیدیم قیمت خونه بره بالا و نتونیم جایی رو بگیریم. تا اینکه خبردار شدیم یکی از فامیل های دورمون قصد فروش خونشون رو دارن و خیلی تعریف خونشون رو شنیده بودیم تا اینکه رفتیم اونجا رو دیدیم و قرار شد اونجا رو بگیریم.

یادمه روزی که قرار بود بریم بنگاه برف سنگینی بارید منو همسری رفتیم بیرون تو برف گیر کردیم و حتی نمیتونستیم برگردیم خونه ی خودمون.

اخرین سونوگرافی هم که سونوگرافی بابالو رفته بودیم دکتر گفت من که از دخترت راضیم هم رشدش خوبه اصلا همه چیش خوبه اون موقع اسرا 1600 گرم حدودا وزن داشت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)