خدایا شکرت
چهارشنبه خونه ی ابجی ناهیدم شام دعوت بودیم بعد از شام سمیه کفت تا شنبه نمیتونی دووم بیاری بریم باز ازمایش بدیم ببینیم بتات رفته بالا یا نه.
منم قبول کردم و رفتیم ازمایش دادم و برگشتیم خونه قرار شد 45 دیقه بعد سمیه به آزمایشگاه بیمارستان زنگ بزنه و عدد تیتر رو بپرسه.
خلاصه اومدیم خونه و سرمو مشغول کردم تا زمان بگذره یهو دیدم سمیه ز زد به گوشی حجت و مژدگونی خواست.
در پوست خودم نمیگنجیدم. بتام شده بود 47 و جواب مثبت بود.
خدایا شکرت
بعد تا ساعت یک یک و نیم هی به زنگ ها و تماس های چشم روشنی جواب دادم و بعد وقت خوابیدن که رسید تو دلم غلغله بود.
کمرم هم از طرفی شدید درد میکرد.
میترسیدم
نکنه خدا نداده ازمون بگیره ولی یه چیزی تو دلم میگفت همونی که داده خودش نگه دارش خواهد شد.
برام دعا کنید و بهم بگید که ایا این درد کمر که من دارم طبیعیه یا نه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی