پيوند عاشقانه ي ماپيوند عاشقانه ي ما، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره
بابا حجتبابا حجت، تا این لحظه: 41 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره
مامان ايلقارمامان ايلقار، تا این لحظه: 38 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره
اسرااسرا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

درد دل های مادر دختری

بخش حاملگی های پر خطر

1395/4/30 17:28
نویسنده : ايلقار
138 بازدید
اشتراک گذاری

دوروز تو اتاق قبل از زایمان بستری بودم.بعد ازون چون فشارم کنترل شد منو فرستادن بخش حاملگیهای پرخطر که میتونستم ملاقاتی داشته باشم.

به همیری گفتم برام قران اورد خیلی به ارتمش میرسیدم وقتی قران میخوندم خسته شده بودم ازاینکه هر صبح چشمم به دهن دکترا باشه که آیا میتونم مرخص شم یا نه اخرش به خودم گفتم فک کن تا اخر زایمانت همین جا میمونی دیگه از کسی چیزی نپرس.

دیگه کم کم داشتم به فضای بیمارستان عادت میکردم و برا خودم دوست پیدا کرده بودم که یه روز صبح دکتر گفت مرخصی از طرفی خوشحال بودم که مرخصم از طرفی نگران ازینکه خوب اینجا هر چیم که باشه تحت کنترل بودم و مطمین که بلایی سر بچم نمیاد اگه برم خونه و اتفاقی بیافته چی.فک کنم روز 11 فروردین مرخص شدم.رفتیم خونمون.سیزده بدر رو هم تو خونمون بودم.ولی دیگه فشارم نمیومد پایین باز بالا بود.و استرس.

یه شب خواهرم زنگ زد گفت جواب آزمایشت اومده مثل اینکه پروتیین ادرارت زیاده برو الزهرا یه چکت بکنن راحت شی.شب 13 فروردین بود که رفتم و دوباره منو بستری کردن این بار به علت دفع پروتیین در ادرار.من فک میکردم باز مثل سری پیش دوروز تو اتاق قبل زایمان بستریم میکنن بعد میفرستن حاملگی های پرخطر بعد مرخصم میکنن.اما این بار اونطوری نشد.........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)